آهویی که به تو پناه آورد، رد پایت را بوسید تا به تو رسید و جاودانه شد.

ای کاش می‌توانستم رد پایت را در این خاک جستجو کنم

و هزاران بار به موازات آن گام بردارم و هزاران بار سرشار از پروانه شوم.

سرشار از بودنها و سرودنها، سرشار از پرستوها و پروازها، قناریها و آوازها.

سفرنامه تو نه آغاز دارد نه پایان.

تو در ادامه کربلا گام برداشتی و عاشقان در ادامه تو گام بر می‌دارند.

تو به این سرزمین آمدی و نور و عشق را با خود آوردی.

بیهوده نیست که همه راه‌‌ها و نگاه‌ها به تو می‌رسند.

همه‌ی اشکها و لبخندها،

و در گستره‌ی معنوی توست که این سرزمین در بالندگی محض خلاصه می‌شود.

و خلاصه این که: هیچ کس از مشهد تو باز نگشته است مگر به امید بازگشت.